از قرائن این چنین پیداست در را دیده است

ما شنیدیم، او ولیکن چهل نفر را دیده است


قبل ضربت خوردن مولا و شاید قبل‌تر

بارها در کوچه‌ها داغ پدر را دیده است


آن که عمری با حسن خون جگر را خورده بود

بین تشتی عاقبت خون جگر را دیده است


صبر پنهان داشت در کرب و بلا از این جهت

دور از چشم همه رنج سفر را دیده است


در که جای خود، پدر که جای خود، در شهر شام

چهل نفر که هیچ از این بیشتر را دیده است


ام کلثوم است یا زینب نمی‌دانم کدام !

دور خواهر؛ خواهری چندین نفر را دیده است


بارها این شرم بی‌اندازه او را می‌کشد

این که زینب پیش او داغ پسر را دیده است


شرم او یک بار اما می‌کشد او را دو بار

این که هم در دشت هم در تشت سر را دیده است .


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها